موضوع معرفت امام عصر(علیه السلام) یکی از مباحثی است که قدمتی به اندازهی تاریخ اسلام دارد. روایت مشهور«من مات و لم یعرف إمام زمانه مات میتةً جاهلیةً» را شیعه و سنی در بسیاری از کتب حدیثی و غیر حدیثی خود نقل کرده اند و تمام فرق اسلامی آن را صحیح و معتبر می دانند.
معرفت امام زمان مراتبی دارد که ائمه (علیهم السلام) در روایات به آن پرداخته اند. مسلما منظور از این معرفت، صرفا معرفت شناسنامه ای نیست وگرنه آنها که در زمان حیات معصومان(علیهم السلام) می زیستند به طورمستقیم ایشان را می دیدند، به نام و ویژگی می شناختند و با حضرات (علیهم السلام) ارتباط داشتند اما حظّ و بهره ای از این معرفت خود نداشتند.
از امام صادق(علیه السلام) درباره معرفت امام روایت شده که فرمود: «هر یک از شما برای مسافرتی چند فرسخی به دنبال راهنما می گردد در حالی که شما به راه های آسمان ناآگاه تر از راه های زمین هستید. پس برای خود راهنمایی جستجو کنید . »
همچنین امام باقر(علیه السلام) می فرماید: «فقط کسی خداوند را می شناسد و او را عبادت می کند که نسبت به او معرفت داشته و امامش از ما اهل بیت را بشناسد. و هر کس خدای عزّوجلّ را نشناخته و نسبت به امام خود [از میان] ما اهل بیت معرفت نیافته، معبودی غیر خدا را شناخته و عبادت کرده است و به خدا سوگند، این ضلالت است .»
در کتاب ارزشمند مکیال المکارم با استفاده از روایات متعدد درباره مفهوم معرفت امام چنین آمده است:
«بدون تردید مقصود از شناختی که امامان ما (علیهم السلام) تحصیل آن را نسبت به امام زمانمان امر فرموده اند، این است که ما آن حضرت را آن چنان که هست بشناسیم. به گونه ای که این شناخت سبب در امان ماندن ما از شبهه های ملحدان و مایة نجاتمان از اعمال گمراه کنندة مدعیان دروغین باشد و این چنین شناختی جز به دو امر حاصل نمی گردد: اول، شناختن امام(علیه السلام) به نام و نسب؛ و دوم، شناخت صفات و ویژگی های او که به دست آوردن این دو شناخت از اهمّ واجبات است ».
امر دومی که در کلام فوق بدان اشاره شده در عصر ما از اهمیت بیشتری برخوردار بوده و در واقع این نوع شناخت است که می تواند در زندگی فردی و اجتماعی منتظران منشأ اثر و تحول باشد. زیرا اگر کسی به حقیقت به صفات و ویژگی های امام عصر(علیه السلام) و نقش و جایگاه آن حضرت در عالم هستی و فقر و نیاز خود نسبت به او واقف شود، هرگز از نام و یاد حضرتش غافل نمی شود.
نکته ای که در اینجا باید در نظر داشت، این است که شناخت امام زمان(علیه السلام) از شناخت دیگر امامان معصوم(علیهم السلام) جدا نیست و اگر کسی به طور کلی به شأن و جایگاه امامان هدایت(علیهم السلام) واقف شد، صفات و ویژگی های آنان را شناخت و به مسئولیت خود در برابر آنان پی برد، قطعاً نسبت به امام عصر(علیه السلام) نیز به شناختی شایسته می رسد.
بدانی امام واجب الاطاعه است.
امام صادق(علیه السلام) دربارة کمترین حدّ معرفت امام می فرماید: «پایین ترین مرتبة شناخت امام آن است که (بدانی) او جایگزین پیامبر ـ جز در مقام نبوت ـ و وارث اوست، و فرمان برداری از او، فرمان برداری خدا و رسولش می باشد. » همچنین از آن حضرت روایت شده، که در این باره فرمودند «(یعنی) بداند که او امام شاهد (ناظر) واجب الاطاعه است».
به عنوان مثال تعداد زیادی از معاصران دوران امام علی(علیه السلام)، حقّ امامت آن حضرت را به عنوان امام واجب الاطاعه نمی شناختند. آنان تنها همین قدر می دانستند که او پسر عموی رسول خدا(صلوات الله علیه و آله) است. در نتیجه به اختلاف میان آن حضرت و دیگران (در امر خلافت) به عنوان اختلاف صاحبان حکومت می نگریستند. بنابراین از امام باقر(علیه السلام) نقل شده است، که فرمودند: «علی بن ابی طالب(علیه السلام) نزد شما در عراق با دشمنان می جنگید و اصحابش همراه او بودند، در حالی که جز پنجاه نفر او را به حقّ معرفتش نمی شناختند و حقّ معرفت او، امامتش بود.»
معرفت امام زمان سعه وجودی و ظرفیت می خواهد و آنچه که ظرفیت شناخت کامل معصوم(ع) را در ما ایجاد می کند، عمل صالح است. از ایة شریفة «إلیه یصعد الکلم الطیـّـب و العمل الصالح یرفعه: سخنان پاکیزه به سوی او بالا می رود و عمل شایسته آن را رفعت می بخشد». می توان دریافت که اگر معرفت را آن کلمه طیبی که به سوی خداوند بالا می رود در نظر بگیریم، آنچه این معرفت را بالا می برد قطعاً عمل صالح است. عمل صالح کمک می کند که روز به روز بر معرفت ما افزوده شود. این معرفت با مطالعه و خواندن صرف، به دست نمی آید و مقدماتی نیاز دارد. مقدمة شناخت کامل امام فراهم شدن سنخیت (تشابه) میان فرد و امامش است و این سنخیت تنها با انجام اعمال صالح و ترک گناهان به دست می اید و باعث می شود که ما به مراتب وجودی امام پی ببریم و معرفت خودمان را به سطح بالایی برسانیم.
قدم های اولیه معرفت را باید خودمان برداریم و برای شناخت ائمه (علیهم السلام) و کسب معرفت نسبت به ایشان و مقاماتشان تلاش کنیم و همزمان با آن، با انجام اعمال صالح و دوری از گناهان، رفته رفته این سنخیت را کسب کنیم تا این سنخیت و تشابه، به خودی خود، ما را به مراتب بالاتر برساند.
میزان معرفت ناشی از اندازهی محبت و دلدادگی و سرسپردگی نسبت به ائمه(علیهم السلام) است. بالاترین حد معرفت امام تسلیم محض نسبت به ایشان است. هر چه معرفت ما نسبت به جایگاه یک شخصیت بیشتر باشد، ارادت ما هم نسبت به او بیشتر می شود. این افزایش ارادت تسلیم ما را هم در برابر او بیشتر می کند. درباره معصومان(علیهم السلام) این موضوع خیلی جدی تر است و مرتبه تسلیم محض حاصل نمی شود مگر اینکه شخص به مراتب بالای معرفت دست یافته باشد. بالاترین مرتبه معرفت همان بالاترین مرتبه تسلیم است که او جز به رضا و خوشنودی امام خویش به چیز دیگری نیندیشد و همة زندگی خود را در اختیار امام قرار دهد و کاملاً تسلیم اوامر و خواسته های امامش باشد. چنین شخصی کاملاً تسلیم است و بی هیچ درنگی دستور امام را اطاعت می کند و آن را به جا و شایسته می داند و به هیچ وجه درباره آن دچار تردید نمی شوند.
تردید ناشی از نبود معرفت به امام است.
معرفت امام در مباحث امروز فایدة عملی خودش را به خوبی نشان می دهد. بعضی از متدیّنان و اهل ولایت، وقتی با حکمی از آموزه های شرع مواجه می شوند که با آموزه های نوین برابری طلبانه، حقوق بشری و... که مبتنی بر دموکراسی و آموزه های عصر جدید است تعارض دارد دچار تردید می شوند که شاید اصلاً چنین موضوعی درست نبوده یا اصلاً چنین مطلبی را معصوم (علیه السلام) نفرموده اند و از این دست تردیدها که نمونة آن را زیاد در طول زندگی خود می بینیم. این تردید ناشی از نبود معرفت در این مرتبه است. وقتی که ما معرفت شایسته ای پیدا بکنیم به اینجا می رسیم که امام محمدباقر(علیه السلام) فرمودند:
مردم فقط به سه چیز مأمور شده اند: 1. شناخت امامان، 2. تسلیم شدن به ایشان بر آنچه به آنان وارد می شود، و 3. رجوع به ایشان در آنچه اختلاف دارند.
این مطلب، مصداق بارز معرفت امام است. نکته دوم و سوم همان آثار معرفت در زندگی روزمره است. به بیان دیگر ما در همه چیز زندگی باید به ایشان رجوع کنیم و هیچ آموزه ای را برای آموزه های ایشان ترجیح ندهیم. تسلیم محض در تمام عرصه های اجتماعی، علمی، سیاسی و نیز زندگی فردی خودش را نشان می دهد.
منبع : تبیان
نظر |